چرا باید معماری را مطالعه کرد؟

آنچه در این مطلب خواهید خواند:

شاید بهتر بود این نوشته را پیش از نوشته ی اول  میگذاشتم، اما خب چندان دیر نشده. گاهی اوقات نیازه که ابتدا احساس نیاز را ایجاد کرد و بعد خوراک را داد. در حقیقت پرسش چرا باید معماری را مطالعه کرد، یک پرسش تاریخ شناسانه از تاریخ تئوری معماری است. قصد من در این نوشتار آوردن بحث های تئوریک دانشگاهی و حتی تئوریک کتاب های مربوطه نیست. چرا ؟ به دلیل مخاطب شناسی . قصد من در این نوشتار همراه کردن مخاطب با مجموعه نوشتارهایی هست که پیش رو دارید. به هر عنوان آن چیزی که مهم است اول پرسیدن در هر لحظه ایست ، و پس از آن جستجو درباره ی ساختارهای پاسخگو برای ایجاد فرصت پاسخدهی به پرسش هاست. منظور از ساختارهای پاسخگو یعنی ساختارهایی که ظرفیت پرسش شوندگی داشته باشند. بعنوان مثال اگر که شما در تئوری معماری یک ساختار غیر علمی داشته باشید، هیچگاه نمی توانید از آن پرسش کنید. چرا ؟ چون پرسیدن در معنای حقیقی خود تنها جایی محلی از اعراب دارد که مسیرهایی علمی در انتظار پرسشگر باشد. بنابراین در این نوشتار قصد داریم بیشتر درباره ی مفهومی بنام معادله ی انتقال در تئوری معماری صحبت کنیم.

گفتیم که بین پرسش و پاسخ ما ، یک شرط و یک ساختار باید وجود داشته باشد. آن شرط علمی بودن ِ ساختاری است که با پژوهش آنرا یافته ایم. در جهان معماری مسائل نظری مختلفی وجود دارد. یکی از عرصه هایی که برای آن تعداد بی شماری مسئله وجود دارد، عرصه طراحی است. معمولا در عرصه طراحی مسئله نهایی ما از یک تعداد محدود کننده، یک تعداد

مطلب تکمیلی مربوطه را ببینید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *