ابهام دلپذیر
“ایمونولوژی” یا ایمنیشناسی به بررسی اجزا، عملکرد، اختلالات و به طور کلی هر آنچه به سیستم ایمنی ما مرتبط است میپردازد و من از اولین باری که سر کلاس ایمونولوژی نشستم تا به امروز شیفتهی آن هستم. به گمانم علت اصلی آن نه الزاما جالب بودن مطالب مطرح شده در این شاخهی علمی، که وجود نوع خاصی از ابهام، حد معینی از توضیحناپذیری و مفهوم متفاوتی از عملکرد گروهیست.
میتوانم به یاد بیاورم که همکلاسیهایم و همینطور اساتید متوجه میشدند که چیزی در این میان مبهم است، ابهامی که اتفاقا با پرداختن هرچه بیشتر به جزییات هم برطرف نمیشود.
لورن سامپایراک استاد بازنشستهی ایمونولوژی دانشگاه کلرادو در کتاب “سیستم ایمنی چگونه کار میکند” این ابهام را با مثال جالبی شفافتر میکند: تصور کنید یک مسابقهی فوتبال را تماشا میکنید اما دوربین صرفا یک بازیکن خاص را دنبال میکند، شما میبینید این بازیکن به این سمت و آن سمت میدود، ناگهان میایستد، میپرد، تکل میزند و… بعد از تماشای این مسابقه با فیلمبرداری عجیبش، میتوانید جزییات رفتارهایی که یک بازیکن فوتبال در زمین مسابقه دارد را شرح دهید، اما اگر یک بار دیگر همان مسابقه را اینبار از نمای دورتر که کل زمین و همهی بازیکنان را نشان میدهد تماشا کنید، تازه آن رفتارها معنا پیدا کرده و مفهوم “فوتبال” را متوجه میشوید.
چیزی که در بالا گفتم تجربهای از برخورد من با “سیستمهای پیچیده” بود.
کتاب “سیری در نظریهی پیچیدگی” نوشتهی ملانی میچل، به “پیچیدگی” میپردازد. سیستمهایی که “تقلیلگرایی” به عنوان زیربنای علم مدرن، از توضیح کامل آنها عاجز است. سیستمهایی که چیزی بیش از جمع تکتک اجزا هستند و نمیشود با تقلیل آنها به اجزا، به درک صحیحی رسید. مثل سیستم ایمنی، بازار بورس، کلنی مورچهها و…
این سیستمها در چند ویژگی مشترک هستند: اجزای سادهای دارند که صرفا سیگنالهای سادهای را دریافت کرده و سیگنالهای سادهی دیگری را ارسال میکنند.
اما مجموعهی این اجزای ساده، رفتارهای پیچیدهی گروهی نشان میدهند، توان نوعی محاسبه و پردازش اطلاعات دارند و نکتهی مهم اینکه “هیچ کنترلکنندهی مرکزی وجود ندارد”
با این حال این سیستمها قابلیت تغییر، تطابق و یادگیری و حتی نوعی از حافظه دارند.
در این کتاب سعی میشود سر از کار چنین سیستمهایی در بیاوریم؛ چطور سلولهای سادهی ایمنی یکی از پیچیدهترین سیستمهای بیولوژیک را میسازند، چطور رفتار تکتک افرادی که صرفا از قاعدهی “سود بیشتر” پیروی میکنند، مجموعهای به پیچیدگی بازار بورس رو میسازد و شاید حتی در سطحی عمیقتر، چطور “آگاهی” از مجموعهای از کنشهای ناآگاه بیرون میآید. یا به عبارت دیگر: تماشای فوتبال از نمای بالا.
پیشرفت در این زمینه میتواند آثار پردامنهای داشته باشد. از درک بهتر علمکرد سیستم ایمنی و طراحی استراتژیهای درمانی کارآمدتر گرفته، تا فهم رفتارهای گروهی انسان در اقتصاد یا حتی جامعهشناسی.
به عنوان نکتهی پایانی، اگر از بعضی نارساییها در ترجمه چشم پوشی کنیم، تصور میکنم ردپای آن ابهام دلپذیر که در ابتدای مطلب بیان شد، حتی در این کتاب که سعی شده موضوع با صبر و حوصله و زبانی ساده شرح داده شود، همچنان پیداست.
1 دیدگاه
??????